۱۳۸۶ آبان ۲۲, سه‌شنبه

یادداشتهای یک توریست خارجی در ایران - ستون آزاد

- ایرانیها در حین دعوا اصلاً با یکدیگر کار ندارند ، بلکه بحث آنها عموماً حول خواهر و مادر یکدیگر می چرخد ! ... البته جالب است که در حین دعوا مدام به یکدیگر علامت « پیروزی » نشان می دهند و آرزوی پیروزی یکدیگر را می کنند!

- در ایران مردم علاقه ی زیادی به « عمه » دارند ! مثلاً دیروز می خواستم پول تاکسی را حساب کنم. یک هزار تومانی به راننده دادم ... او با نهایت مهربانی سرش را برگرداند و جمله ای گفت : از مترجم معنی جمله اش را پرسیدم . گفت : « می گوید این پول به درد عمه ات می خورد ! ... » نازی ! چقدر به فکر عمه ی من بود ! ...

- در ایران دموکراسی شدیداً رواج دارد . آنها از نظر خرد جمعی! خیلی پیشرفت کرده اند . یکی از کارهای جالبشان این است که به دانشجویان منتقد اجازه می دهند با خیال راحت حرف خود را بزنند ، سپس به دانشجویان مذکور مرخصی طولانی مدت می دهند تا خستگی شان را در کنند .

- ایرانیها در حین رانندگی با هم تعامل دارند و صحبت می کنند . مثلاً امروز راننده مان به راننده ی ماشین بغلی اش با صدای بلند گفت : « یابو! ... » البته من معنی اش را نمی دانم ولی فکر می کنم این کلمه برای احوالپرسی ! استفاده می شود چون راننده ی بغلی خیلی خوشحال شد و برایمان چند بوق بلند زد !!

- در ایران چند شخصیت خیلی مهم زندگی می کنند که مردم خیلی به آنها علاقه دارند . یکی از آنها دختر خانمی به نام « هستی » است . دیگری « خانم دکتر بردیا » یک نفر دیگر هم هست به نام « حاج یونس فتوحی » ! این 3 نفر نقش مهمی در زندگی ایرانیان دارند و تقریباً تمام وقت ایرانیها به حرف زدن در مورد این افراد می گذرد ... البته مترجم می گوید : « 2 نفر اولی شخصیت بیشتری دارندنده !! »

- از نکات خیلی جالب ایران این است که به هر اداره ای که وارد شوی فامیل مدیر کل آن یا « علی آبادی » است یا « الهام » ! ...

- اهالی ایران خیلی به هم کمک می کنند . به عنوان مثال بیشتر مردهایی که اتومبیل دارند خانمهای پیاده را سوار می کنند !

- ایران از لحاظ اقتصادی خیلی به روز است و صبح هر روز قیمت اجناس upgrade می شود !

اندر احوالات پير ما--ستون آزاد

- پیر ما را گفتند: دیرزمانی ترک خانقاه نموده بودي! ... کجا همی بویتندي !؟ فرمود : « به دنبال الیاس بودمي » ! مریدان تعجب بسیار نمودند و فك انداختندي، همی پرسیدند : « شما هم به تبلیس الیاس گرفتار همی آمده بودید ؟ ! ... شیخ ریش بجنبانید به شرق و غرب كه يعني نه!و سپس همي فرمود : « خیر به دنبالش بودم تا وی را همی گویم كه ای کودن چگونه شیطانی باشی که ندانی چه کسی را گمراه نمایی ؟! ... آخر تا «بردیا» باشد کس به سراغ « پژوهان » رود ؟! ...

۱۳۸۶ مهر ۹, دوشنبه

چند نکته ی ضروری برای ورودی های جدید دانشگاه--ستون آزاد

* از جمله نکات مهم طریق استفاده از جزوات است . آن چه همواره باید به خاطر داشته باشید این است که حتی الامکان از نوشتن جزوه خود داری کنید ، زیرا علاوه بر اینکه نوشتن جزوه کسر شان یک دانشجوست !، او را از مواهب زیادی نيز بی بهره می سازد ! اصولا" در دانشگاه وسیله ی ارتباطی بین دو جنس مخالف همین جزوه است . البته ذکر این نکته ضروریست که سعی کنید هنگام درس دادن استاد خود را شدیدا" مشغول جزوه نوشتن نشان دهید تا در پایان ترم به مشکلات احتمالی برخورد نکنید !

* از آن جا که هدف عموم دانشجویان در دانشگاه کسب نمره ی قبولی است ، نحوه سلوک و بر قراری ارتباط با استادان حائز اهمیت فراوان است ؛نه زیاد به استاد بچسبید و نه او را کاملا" ول کنید ! سعی کنید در تمام طول ترم خود را به او نشان دهید . طبق روابط زیر دیده شدن توسط استاد رابطه مستقیم با نمره ي شما دارد :

G=AS

( دیده شدن توسط استاد : S // ضریب چرب زبانی A: // نمره : G)

* فرض کنید فردی با لباس آبی آسمانی و شلوار مشکی ، مجهز به یک عدد بی سیم ! به سمت شما می آید ... چه باید بکنید ؟ ...

الف ) خونسردی خود را حفظ کنید .

ب ) چشم هایتان را به زمین بدوزید ، تریپ مثبت !

ج ) آیا در این هنگام فردی از جنس مخالف در اطراف شما حضور دارد ؟ اگر پاسخ این سوال مثبت است شما در موقعیّت خطرناكی قرار گرفته اید . خود را برای حضور در کمیته ی انضباطی آماده کنید ولی سعی نمایید در حفظ خونسردی خود بکوشید !

د ) آیا شما در حال صحبت با فردی از جنس مخالف بودید و ضمن صحبت لبخند هم می زدید ؟ ... آیا شهادتین را بلدید ؟ ... آن را با صدای بلند بخوانید ! ...

* همواره این جمله ی (( برنارد شاو )) را آویزه ی گوش خود کنید : (( دختر ها به دو دسته تقسیم می شوند : یا زیبا هستند و یا به دانشگاه می روند !! )) . اگر به این جمله توجه کنید مطمئن باشید که هیچ گاه مورد شماره ( 3- د ) برای شما اتفاق نخواهد افتاد در ضمن نکته ی 1 را هم می توانيد بی خیال شده ، جزوه تان را بنویسید و ماستتان را بخورید !

* غذای سلف فقط در هفته ی اول باعث بروز بیماری های مزاجي می شود ، پس از هفته ی اول بدن با آن مطابقت پیدا می کند و تنها در اثر استفاده ی دراز مدت ممکن است به سرطان مری یا معده دچار شوید .

6- سرویسهای دانشگاه در ایران اصولا" خروجی ندارند ! ... پس در صورت استشمام بوی نا مطبوع یا مشاهده ی آبراهه ! در هنگام عبور از مقابل توالتها خونسردی خود را حفظ کنید .

* فرض کنید در حال پیاده روی ! در یکی از سالن های دانشکده تان هستید . موجودی کُپُل با قیافه ی معصوم و دوستانه در حالی که لبخند دلنشینی هم به لب دارد به شما نزدیک می شود . گول ظاهرش را نخورید و فورا " فرار کنید . زیرا او صد در صد همان (( مجتبی نخعي راد )) معلوم الحال است که یا می خواهد یک شماره از ستون ازاد را به شما قالب کند و یا در نظر دارد شما را استثمار کرده و مجبور به نوشتن مطلب بکند ! ... درنگ جایز نیست ! ... فرار کنید !! ...


1/7/86

فرهنگستان

در حاشیه ی اینکه گاهی اوقات انسان ها عصبانی شده و در نتیجه مجبور به استفاده از الفاظ رکیک می گردند و همچنین لزوم فرهنگ سازی فرهنگستان "دست نوشته ها" در نظر دارد از این پس در هر شماره تعدادی از الفاظ رکیک و جملاتی را که در دعواها رد و بدل می شود را اصلاح و تنظیف! نماید :

لطفا زین پس به جای واژگان بی ادبانه ی زير معادل با ادبانشان را بکار ببرید :

( در ضمن پیشاپیش از محضرتان عذر می خواهيم! )

(...) لقّت : نشیمنگاهت ناپایدار باد !

چه مرگته : دچار چه سندرم مرگباری شده اید ؟

(...) خوردی : فکر کنم غذای نامناسبی مصرف فرموده اید !

ای بی شعور: ای فاقد سلول های خاکستری!

خفه شو : نفس خود را حبس کن!

بتمرگ : نشیمنگاهت را بر زمین بچسبان!

خیلی خری : شما جزء موجودات بسیاربزرگ كره زمین هستید !

خیلی گاوی : شما جزء همان موجودات بسیار بزرگ كره زمین هستید با این تفاوت که رنگتان به جای خاکستری قهوه ایست!

فکت را میارم پایین : از دندان پزشک بی نیازت می کنم

ریز می بینمت : فکر می کنم به هورمون رشد نیاز دارید !

1/7/86

۱۳۸۶ مهر ۲, دوشنبه

محافظه كاران!!

هستی عزیزم ... هستی جانم ... می گم هستی ... هی می گی نیستم ! تا کی کنار نشستن ؟ تا کی از زیر بار مسئولیت شونه خالی کردن ؟ ... ای بابا ! ... پس وقتی می گم محافظه کارو ترسویی نگو نه ! ... اِ ... اعصاب منو خرد نکن دیگه ... اصلاً من نمی دونم چی شد که نسل شما اینقدر ترسو و بی جربزه بار اومد ؟! ... چند بار بگم ترس باعث می شه عقب بمونی ... نتونی پیشرفت کنی ... نتونی استعدادهاتو شکوفا کنی ... تو باید به قله های افتخار برسی ، ... اگه بترسی که نمی تونی به قله برسی ، ... تو همین ارتفاعات پایین می مونی ها ! نترس ، مث حسن باش ... بزن به قلب خطر !! ... تازه تو كه نمی خوای طناب تابت رو به علمک گاز ببندی !! ... می خوای مطلب بنویسی ، نوشته هم که تا حالا باعث انفجار نشده ... شده ؟ دِهه !! ... باز می گه من نمی نویسم !! بیخود می کنی ... مگه دست خودته ؟ ... نویسنده باید بنویسه ... حالا گیریم بگیرن و ببرنت اونجا که عرب نی انداخت!! ... خوب ، چی میشه مگه ؟ اتفاقاً خیلی از دوستات رو هم بردن همونجا ! میری ازشون سر می زنی ... بالاخره باید از احوال دوستات هم خبر داشته باشی دیگه ... مگه غیر از اینه ؟ این طفلکا مجانی می برنت پیش دوستات ... بده ؟ ...

اصلاً مث وبلاگ یون ببرن با چوب ...!! خوب مسئله ای نیست ... اینم خودش یه تجربه ست !! ... تازه شم ؛ کلی معروف می شی !! ...

اصلاً آخرش می ری تو لیست قتلهای زنجیره ای ... بده ؟ شربت شیرین شهادت بده ؟ اونم مُفت و مجانی !! ...بدبخت ! تو این دوره و زمونه واسه یه قطره ش سر و دست می شکنن ! ... بیا ... بیا بابا جان ... این قلم رو بگیر و بنویس ... بیا ... اَه... ! باز می گه نمی نویسم ! ... اصلاً خاک تو سر بی جربزه ی محافظه کارت کنن ... پاشو ... پاشو از جلو چشمم دور شو ... حیف من که نشستم دارم برای تو قلم به دست مزدور !!؟ حرف می زنم !! ...

30/2/86

یادداشتهایی از یک سوسول !

ایش ! ای خدا ... نمی شد اینا رو نمی آفریدی ؟ ... از بین ببرشون خدا ... آخ ، کشتن منو اینقدر بهم فشار آوردن ، ای خدا مُردم ... دیوونم کردن ... آخ خدا ، چقدر فشار تحمل کنم ؟! ... فشار از درون ... فشار از بالا ... از همه دردناکتر ! فشار از پایین !! آخه خدا جون چند نفر به یک نفر ؟! مگه من چقدر طاقت دارم ؟ ...

دیروز « مامی » گریه اش گرفته بود ، بهم گفت : « چقدر پای چشات گود افتاده « صغي » جون !! » ... آخه اون طفلکی که نمی دونه چقدر فشار روی منه !! ... ایش ... اوف ! می دونم که زودِ زود این فشارا رو از روی من ور می داری ! آخ که چقدر اونجوری خوبه ! ... به جان خودم الان خیلی تحت فشارم ... ! ای کلک ! چقدر اذیت می کنی ؟! یعنی نمی دونی در مورد چی حرف می زنم ؟ ... بابا همين فشارایی رو می گم که تو آفریدی ... فشار خون از درون ... فشار هوا از بالا ... از همه مهمتر فشار جاذبه از پایین !! ... به جون خودت دیگه طاقت ندارم ! ...

عارف عشقی 20 / 3/ 86

توصیه هایی برای سادیسمی شدن--ستون آزاد

- یک ربع قبل از آماده شدن غذا 3 عدد قرص مسهل را در آب حل کرده ، روی آن بریزید !

- با قیافه ای کاملاً مظلوم و دوستانه دوست خود را دعوت به نشستن بر روی صندلی کناری خود که قبلاً با مهارت تام یک میخ طویله را زیر آن تعبیه نموده اید نمائید .

- با لحنی کنایه دار به دوست غیرتمند خود بگوئید : « حیف از خواهرت که با همچین دوستایی رفت و آمد می کنه ! » ... به این نکته هم توجه کنید که پس از این حرف با گفتن « من چیزی نگم بهتره ... همونم از دهنم در رفت ! » از دادن هر گونه اطلاعات اضافی خودداری کنید !!

- موقعی که دوستتان در حال بنزین زدن است کارت سوخت وی را از دستگاه بیرون بکشید !

- هنگامی که شب مهمانی در خانه تان می خوابد که با شما هم رودربایستی دارد قبل از خواب به او نوشیدنی فراوانی بخورانید و سپس در دستشویی و توالت را قفل کنید و بروید بخوابید از ریختن یک قاشق مربا خوری سرکه هم روی رختخواب وی فراموش نفرمائید .

- هنگامی که با نامزد خود بیرون می روید مدام به افراد جنس مخالف چشم بدوزید !

- بگذارید تا دوستانتان به دستشویی بروند ، سپس پشت در بروید و یا شدت هر چه تمامتر در بزنید .

- برای تولد دختر عمه تان یک دستگاه ریش تراش برقی به او هدیه بدهید !!

عارف عشقی 22/5/86

آگهي هاي بازرگاني--ستون آزاد

* به یک بطری « الکل گندم » جهت استفاده طبّی نیازمندیم . تماس : حسن با مرام !

* به یک پسر بسیار خوش تیپ 30 ساله ، با تحصیلات حداقل PHD ، مسلط به حداقل 3 زبان زنده ی دنیا ، دارای حداقل در آمد ماهانه 3 میلیون تومان جهت ازدواج با دختر دلبندمان « کبری جون » ! نیازمندیم . تماس : 22-0511

* دستگیری اراذل و اوباش در 3 سوت . تماس : موبایل سردار رادان .

* ترک اعتیاد توسط متخصص در یک روز . تماس : شیشصد و ششت و شه !

* انواع مواد شادی زا از قبیل کریستال ، کراک ، قرص X ، بنگ ، ماری جوانا و ... موجود است . تماس : به آگهی بالایی مراجعه شود !

*دختر ترشیده ی شما را آب می کنیم . تماس : روابط عمومی انجمن نابینایان تبریز !

* دوست پسر پولدار . تماس : 021 !

* مهرورزی در اسرع وقت ! تماس : دفتر ریاست جمهوری

* کارت سوختِ فروشي . تماس : پمپ بنزین !

* خودروسازی « ویران خودرو » خودروهای تماماً ساخت مهندسین ایرانی خود را با کمال افتخار به شرح زیر عرضه می کند :

Bmw مرسدس بنز تویوتا فیات آلفا رومئو لامبورگینی آئودی جنرال موتورز و ... !! . تماس : روابط عمومی

* مطلب شما را چاپ می کنیم ، هر چقدر هم که جفنگ باشد ! . تماس : روزنامه خراسان !!

« ایران ؛ 1486 ه . ش »--ستون آزاد

خودروی جدید ملی با نام « سُم طلا » به زودی به بازار عرضه خواهد شد ... کارشناسان « ویران خودرو » ! این اتومبیل را گامی نوین در صنعت خودرو سازی جهان نامیدند ... از جمله مشخصات این اتومبیل می توان به موارد زیر اشاره کرد :

- توان موتور : 26 لاکپشت بخار ! .

- دارای 10 عدد کیسه ی شن ( Sand Bag ! ) !!

- امکان قطع سریع سر توسط گیوتین پس از تصادف جهت کمتر شدن زجر سرنشینان و مرگ راحت تر !

- مجهز به بوق ، 2 دسی بل بالاتر از آستانه دردناکی ! جهت تعامل بین رانندگان محترم !

- دارای ترمز JPG ! با قابلیت توقّف اتومبیل پس از نیم ساعت !

- مجهز به سیتم « ایجاد حریق خودکار » !! .

- صندلی های جدید با قابلیّت eject !! .

- چراغهای جلو با تکنولوژی شبرنگ !! .

- دارای لاستیکهای بسیار قشنگ و جینگولی ! .

- مجهّز به فرمان و قالپاق با آرم « مرسدس بنز : برای رانندگان محترم جواد ! .

ضمناً این اتومبیل در مدلهای : تند باد ، گرد باد ، مرداب ، گرداب ، باتلاق ، L32.3 ، L ناز ، طناز ، گلناز ، مهناز ، شهر ناز ، فرناز ، احمد ، حسن ، شهروز ، سیامک ، قل مراد ، بامشاد ، پسر شجاع و خرس مهربون ! قابل سفارش است !

لازم به ذکر است انواع اتومبیل های سم طلا با کارت گارانتی با اعتبار 18 روز ! عرضه می شوند !! .

· آقای دکتر سرهنگ مهندس ! « داران » از موفقیت دانشمندان ایرانی در جدا کردن قطبهای مثبت و منفی باتری از هم خبر داد . وی گفت : « این عمل در راستای طرح « امنیت اجتماعی » و جداسازی مرد و زن که حدود 100 سال پیش آغاز شده بود صورت گرفته است و ما گامی دیگر به تفکیک کامل مذکر و مؤنث نزدیک شدیم !! ... »

  • صبح امروز زلزله ای به قدرت 183 ریشتر !! ژاپن را لرزاند ... این زلزله در ژاپن هیچگونه خسارتی به بار نیاورد ولی موج حاصل از آن باعث شد جای نیمه شرقی و غربی کشور ما به طور کلی با هم عدض شود ! ... البته آقای « خیالباف » از مسئولان بلند پايه كشور این مسئله را مهم ندانست و گفت : « با وقوع این زلزله کلی از مشکلات کشورمون به شرح زیر حل می شه :

1- افغانی ها همیشه از دشت رد می شدن و مواد رو به ایران منتقل می کردن حالا وقتی بخوان بیان تو ایران پوزشون می خوره و حاشون گرفته میشه ! چون باید از رشته گوه « زاگرس » بیان بالا !! ...

2- کردستان آمده طرف شرق و دیگه عمراً کسی بتونه اونو به کردستان ترکیه و عراق وصل کنه !! .

3- اصلاً طبق آمار بچه های شرق ایران عربی شون ضعیف بود که از حال به بعد افتادن بیخ دل عربها ، زبانشون تقویت می شه ! .

4- مشکل کم آبی به طور کلی در شرق کشورمون حل شد رفت پی کارش !!

5- اصلاً فکرشو بکنین ... خیلی حال می ده ... پس همه با هم ... ایول ، ایول ، زلزله رو ایول !! ... »

· صبح امروز « حسن » در سن 100 سالگی درگذشت ... وی که به « حسن خطر » معروف بود به علّت وصل کردن طناب تاب خود به علمک « بایوفیزیو هسته ای » دم در خانه اش و انفجار « نوترونی » حاصل از این عمل درگذشت . محقّقان علت مرگ «حسن» را عدم حضور دو تن از دوستانش که تا به حال وی را از وصل کردن طناب تابش به انواع علمکهای انرژی منع می نمودند دانستند . در همین رابطه باباگازی ! گفت : « متأسفانه این دفعه حسن به قلب خطر زد ! ... یادش گرامی باد !

  • همزمان با شروع کار خطر مترو پاریس مریخ ! خط متروی شهر مشهد هم شروع به کار کرد . شهردار مشهد این موفقیت را به تمام هموطنان عزیز در داخل و خارج از منظومه ی شمسی » ! تبریک گفت ! .
  • امروز علی دایی پس از 100 سال از سمت « مربیگری » تیم ملی فوتبال ایران کنار گذاشته شد . وی گفت : « ببخشید این نشون می ده که من بر خلاف نظر برخی دوستان ، ببخشید ، زد و بند ندارم و ببخشید بر اساس شایستگی تا حالا سر مربی تیم ملی بودم و ببخشید به مخالفان ثابت شد که ببخشید علی دایی رو هم از تیم ملی کنار می دارن ، ببخشید !! ...
  • ظهر امروز طی مراسمی از 2 تن از چهره های سرشناس و مبدع جهان اسلام تشکر و قدردانی شد و به پاس کشفیات آنان طی 100 سال اخیر جوایزی به آنان اهدا شد . یکی از این افراد رئیس دانشگاه اصفهان بود که طی 100 سال اخیر به طور پیوشته منابع جدید و مقوی غذایی را قبیل : سوسک ، ملخ ، کرم خاکی پشه آنوفل ! آبدزدک ، کِز و ... کشف و به ثبت رسانیده است . دیگری نیز دکتر عزت عطیه رئیس بخش حدیث الازهر مصر بود که در طی 100 سال گذشته کاربردهای بسیاری برای « شیر مادر » اختراع ! نموده است !!

در همین راستا قرار است از دکتر محمود احمدی نژاد هم در طی مراسمی تحت عنوان « مارکوپولوی ایرانی » به خاطر کشف سفرهای استانی ! تجلیل به عمل آید .

20/3/86

كنكور ادبيات--ستون آزاد

*ابیات زیر ناظر به کدام گزینه هستند ؟

1- « عشق منی ، چجوری یه روز ازت جدا شم ؟ / قلب منی ، چجوری دوست نداشته باشم ؟ »

الف) کارت سوخت ب) معلم کلاس اول دبستان

ج) انرژی هسته ای د) هوگو چاوز

2- « چشمامو رو هم میذارمو ... تو رو به یادم می یارم و ... کم می یارم آخه تو رو ... تو رو به یادم می یارم و ... دنیا دیگه مث تو نداره ... نداره نمی تونه بیاره ! »

الف) کارت سوخت ب) دکتر لاریجانی

ج) علی دایی ! د) یوسف البرادعی !

3- « خودم می رم عکسم ولی تو قابه / می شنوه حرفاتو ولی بی جوابه !! »:

الف) بنزین آزاد ب) کارت سوخت !

ج) جام ملتهای آسیا د) خدا بیامرز مهستی

4- « یه روز می ذارمت میرم ، میگی نه ؟ حالا نیگا کن / پشت سرم واستا و هی اسم منو صدا کن . »

الف ) کارت سوخت! ب) غلامحسین الهام

ج) علی آبادی د) فرزاد حسنی

5- « کی بود می گفت تو خوشگلی ؟ دروغ گفت / برو بابا دست از سر ما بردار !! »

الف) حسن شماعی زاده ب) ژنرال

ج) کاندولیزا رایس د) کارت سوخت !

عارف عشقی 22 / 5/ 86

اندر احوالات پير ما--ستون آزاد

- پیر ما را گفتند : از بیت « ای که از کوچه ی معشوقه ي ما می گذری / بر حذر باش که سر می شکند دیوارش » چه پرداشت کنی ؟ ... تفکر بسیار نمود و سپس فرمود : « همانا برداشت عقلانی و منطقی یکی باشد و آن است که دیوار خانه ی معشوق را شخصی از شما پيمانکاران متعهد دانشگاه آزاد بنا همی ساخته باشد ! و در نتیجه اعتباری بدان نباشد !

پیر ما را پرسیدند در معنی ابیات : « شب شب شعر و شوره / شب شب ماه و نوره / با یار قرار گذاشتم / دیر کرده راهش دوره ... » پیر همچون ای کیوسان لمحه ای به خلسه فرو رفت و سپس باز آمد و گفت :احتمال آن می رود که یار مذکور در ترافیک گرفتار آمده باشد و نیز احتمال آن می رود که احتمال اول به کلي غلط باشد و یار مذکور با شخص دیگری قرار داشته ؛ سراینده را دودر (!) همی نموده باشد !

- پیر ما پریشان احوال همی بودی و ریش جنبانیدی ... مریدان وی را سبب تشویش جویا شدند ، پیر به دوردستها خیره همی شدی و سپس فرمود : « دیر زمانی است در این خطه سیل و زلزله ای هول و عظیم اتفاق می نیوفتاده است و نیر هواپیما و بالگردی سقوط ننموده ... در این اندیشه ام که حال ، بزرگان مملکت « کنترل جمعیت » چگونه کنند ! و در این سخنان همی بودیم که ناگاه صدايی غریب همی آمد ... جملگی برآشفتیم که این ندا از غیب برخاست یا از شکم یکی از یاران ! پیر فرمود : آشفته نگردید که این صدا را منبع ، گوشی موبایل من همی بود که آن را به روی « ویبره » قرار داده بودمی ! و از برایم SMS همی رسیده است ! پس inbox خویش چک همی نمود و ناگهان کف بر آورد و تغییر رنگ شدید بر چهره ی وی عارض همی شد ... مریدان علت را جویا شدند ... پیر فرمود : متن SMS این بود که « مشترک گرامی ، به سبب عدم پرداخت قبض ، خط شما فی الحال قطع خواهد شد !» ... پس ما را بزد و از محضر خویش راند و فرمود : « اگر من به جای ارشاد شما گوسپندان ! کمی بیل زدی ، حال وضع مالی ام بسی بهتر بُدی و تلیفونم قطع نشدی ! » و دیگر هیچ نگفت !

حافظه--ستون آزاد

در آخرین تحقیقات علمی دانشمندان دریافته اند که حافظه ماهی قرمز 3 ثانیه است ، یعنی حوادث را فقط تا 3 ثانیه قبل بیاد می آورد . در ...!!مقایسه ی ماهی قرمز با برخی مسئولان به این نتیجه می رسیم که باز هم گلی به جمال ماهی قرمز

اندر احوالات پير ما--ستون آزاد

- پیر ما را گفتند : « حراست چه باشد ؟ » ... گفت : « بر وزن فراست و ذکاوت باشد و چون شخصی به این دو سلاح مجهز شد سر و کارش با حراست نیوفتد›› و دیدم که در هنگام صدور این سخنان بر خود همی لرزید !

- پیر ما را گفتند بگوی آنچه را که می دانی از شهریه دانشگاه ؟ ... گفت به راستی رو به رو شدن با آن جربزه می طلبد و در توان هر سوسولی !! می نباشد ... و خود والدین بیشمار ديده ام که به زیر بار شهریه سکته ی ملیح به جا آوردندی و نیز دانشجویان بسیاری که ترک تحصیل همی نمودندی و این سخن را گواه بسیار است !

- پیر ما را پردسیدند از ازدواج دانشجویی ؛ نبض وی تا 8/1 پالس در دقیقه نزول نمودی و فریاد برآورد که زنهار تا حماقت شما بدین درجه نرسد و چون رسید عاقبت شما را فقط خدای باری تعالی داند و بس ... ! و سپس فرمود تا برایش آب قند بیاورند و توصیه اکید فرمود بر عدم طرح اینگونه سؤالات و گفت : « در این سؤالات خطر مرگ نهفته باشد ... !!

- پیر ما را گفتند : کمیته انضباطی چیست ؟ ... اشک در دیده همی گردانید و فرمود : « خداوند سر و کار هیچ جنبنده ای را بدان جا نیندازد و چون سر و کار با کمیته ی انضباطی اوفتاد عذابش بسی دردناک خواهد بود !! و اشک از چشمانش همی سترد و باز گفت : « خداوند رفتگان شما را بیامرزد ... مرحوم اخوی درد فراوان کشید ... !! »

و پیر ما را گفتند هنوز باقیات سؤالات باقی باشد و لكن ستون آزاد را امکان اندک باشد ! و نیز بیم آن می رود به سبب سخنان بودار تو از آن سلب آزادی گردد ، پس سخن کوتاه گردان و بیهوده فسفر نسوزان ... !! و او پای در دامن کشید و زمزمه نمود :

« در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام ...!! » و دیگر هیچ نگفت !...