۱۳۸۶ مهر ۲, دوشنبه

اندر احوالات پير ما--ستون آزاد

- پیر ما را گفتند : « حراست چه باشد ؟ » ... گفت : « بر وزن فراست و ذکاوت باشد و چون شخصی به این دو سلاح مجهز شد سر و کارش با حراست نیوفتد›› و دیدم که در هنگام صدور این سخنان بر خود همی لرزید !

- پیر ما را گفتند بگوی آنچه را که می دانی از شهریه دانشگاه ؟ ... گفت به راستی رو به رو شدن با آن جربزه می طلبد و در توان هر سوسولی !! می نباشد ... و خود والدین بیشمار ديده ام که به زیر بار شهریه سکته ی ملیح به جا آوردندی و نیز دانشجویان بسیاری که ترک تحصیل همی نمودندی و این سخن را گواه بسیار است !

- پیر ما را پردسیدند از ازدواج دانشجویی ؛ نبض وی تا 8/1 پالس در دقیقه نزول نمودی و فریاد برآورد که زنهار تا حماقت شما بدین درجه نرسد و چون رسید عاقبت شما را فقط خدای باری تعالی داند و بس ... ! و سپس فرمود تا برایش آب قند بیاورند و توصیه اکید فرمود بر عدم طرح اینگونه سؤالات و گفت : « در این سؤالات خطر مرگ نهفته باشد ... !!

- پیر ما را گفتند : کمیته انضباطی چیست ؟ ... اشک در دیده همی گردانید و فرمود : « خداوند سر و کار هیچ جنبنده ای را بدان جا نیندازد و چون سر و کار با کمیته ی انضباطی اوفتاد عذابش بسی دردناک خواهد بود !! و اشک از چشمانش همی سترد و باز گفت : « خداوند رفتگان شما را بیامرزد ... مرحوم اخوی درد فراوان کشید ... !! »

و پیر ما را گفتند هنوز باقیات سؤالات باقی باشد و لكن ستون آزاد را امکان اندک باشد ! و نیز بیم آن می رود به سبب سخنان بودار تو از آن سلب آزادی گردد ، پس سخن کوتاه گردان و بیهوده فسفر نسوزان ... !! و او پای در دامن کشید و زمزمه نمود :

« در نیابد حال پخته هیچ خام پس سخن کوتاه باید والسلام ...!! » و دیگر هیچ نگفت !...

هیچ نظری موجود نیست: