۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

«نوروز جاوید» - نوشته شده برای انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه ملبورن

هنگامی که نام باشکوه و باستانی «ایران» را می شنویم ناخودآگاه بیاد چیزهائی می افتیم که ایران عزیز را در خاطر تداعی می کند. اما بی گمان سه عنصر زیر جزو اولین عناصری است که به ذهن خطور می کند: تخت جمشید؛ نماد ایران، شاهنامه؛ کتاب ایرانیان و نوروز؛ جشن ملی پارسیان.

اصولا انسان به به مسائلی تعلق خاطر دارد که به طریقی به آنها وابسته باشد. ما ایرانیان نیز به ایرانی بودن خود پایبندیم و واسطه ی این تعلق خاطر چیزی نیست جز قویترین و پاک ترین نیروی گیتی، یعنی «عشق». همانگونه که یک فرزند به مادر خود عشق می ورزد و همیشه؛ چه به او نزدیک باشد یا نه؛ وامدار اوست، یک ایرانی هم هماره به ایران عشق می ورزد و خود را از وجود کشورش بی نیاز نمی بیند. نوروز یکی از بهترین بهانه های موجود برای ابراز عشق نسبت به میهن است، همانطور که روز مادر بهانه ای است برای ابراز عشق نسبت به مادران.

بسیار بوده است سننی که در طول زمان بین اقوام مختلف از بین رفته یا ارزش خود را از دست داده است اما چرا ما پارسیان هرگز نوروز و دیگر آئین های نیک ایرانی را از یاد نخواهیم برد؟ علت آن همبستگی ما به عنوان یک ملت است. کشور ایران فقط منحصر به مجموعه ای از اقوام که در یک محدوده ی جغرافیائی زندگی می کنند نمی شود وفراتر از این تعریف است. زیرا همانطور که گفته شد ما مردمی هستیم نه فقط با خاک مشترک، که با نماد، کتاب، آئین ها و خواسته های مشترک. در طی سال گذشته بارها و بارها شاهد همبستگی و همدردی عمیق ایرانیان با یکدیگر بودیم. دیدیم که یک ملت چگونه در برابر مصائب ایستادگی می کند و زیر بار سنگین ترین مشکلات هم کمر خم نمی کند. همین روحیه است که باعث می شود ما همواره خود را «ملت ایران» بدانیم، چه در داخل ایران در تبریز، اهواز، مشهد ، سنندج، تهران، شیراز، زاهدان، اصفهان و دیگر شهرهای آن؛ چه در خارج ایران در پاریس، لندن، نیویورک و ملبورن. کشور آریائی ما فقط به مرزهایش ختم نمی شود و این است رمز ماندگاری آن در طول تاریخ.

نوروز روز ایران و ایرانی است. «هدیه ی ایران است به فرهنگ جهان*». بی گمان تا جهان باقی باشد نوروز هم باقی خواهد بود، همانطور که شاهنامه فردوسی.

خوشبختانه و به یاری دوستان، فرصتی دست داد تا در نوروز خجسته ی امسال از طرف انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه ملبورن در خدمت شما عزیزان باشیم و در این جشن ملی ساعتی به همراه هم و در کنار یکدیگر باشیم.

نوروز؛ این سرآغاز نیکی ها و خوبی ها، به کوروش و تمامی فرزندان میهن پرست و آزادی خواهش مبار کباد.

نوروز ماندگار است تا یک جوانه باقی است

باقی است جمع جانان تا این یگانه باقی است


بار دگر بریدند نا ی و نواش اما!

این ساز می نوازد تا یک ترانه باقی است


سینه به سینه گفتند کوتاه تا شود شب

کوتاه می شود شب وقتی فسانه باقی است



عید است و نامه دارم از من رسان سلامی

بشتاب ای کبوتر تا آشیانه باقی است


گم کردمش نشانیش، یک کوچه تا جوانی

پیداش کن پرنده، تا این نشانه باقی است


می چینمت دوباره از آسمان کرمان

پرواز کن ستاره، تا بام خانه باقی است


نور نگاه کوروش بر بردگان بابل

بعد از هزارها سال در هگمتانه باقی است


زیباست حرف باران در کوچه های تبریز

آواز مولوی هست تا یک چغانه باقی است


دود اجاق وصلی کو در سفر بر افراشت

بعد از هزار منزل دربلخ و بانه باقی است


عصر دگر برآید این نیز هم سرآید

گر نیستت یقینی حدس و گمانه باقی است


یغمائیان ربودند محصول عمر ما را

بشتاب و کشت میکن تا چند دانه باقی است



افراط کرد و تفریط این ساربان گمراه

ای کاروان سفر خوش راه میانه باقی است

(شعر با اندکی تلخیص از میبدی)
* جمله از شخص دیگریست