حسين بن تقي بن شهروز بن غضنفر حكايت كند از پدرش كه وي نيز از پدرش و پدرش نيز از پدرش شنيده است به روزگاران بسيار قديم سه صوفي زيست همي كردند. ايشان را كمالات بسيار بودندی و دیگران در باره شان همی گفتند كه طي الارض از كوچك ترين ژانگولرهاي آنان همی بود و ايشان در زمان و مكان حركت نمودندی؛ خفن! و بر علوم خفيه اشراف داشتندی؛ شديد!
روزي از روزها سه صوفي در بياباني باير قدم همي زدند. به ناگاه ملك الموت بر آنان ظاهر شدندی و گفتندی: «از آنجا كه كار شمايان بسيار درست بيد (و پر واضح است كه راقم سطور نمي داند ملك الموت دوره ي زبان برره اي را كي و در كدامين اونيورسيته به اتمام رسانيده بود!) حضرت حق به من Direct order (دستور مستقيم يا همان دستور از مقامات بالا) داده بيد كه شما را تا هر زمان كه اراده وكنيد زنده نگاه داشته بيدم، حال وگوئيد كه چند سال عمر خواهيد تا في المجلس و بدون اخذ ماليات تقديم وكنم.» ... سه پير دير زماني شور و مشورت نمودند و سپس متفق القول گفتند: «هر چند زندگاني در اين دنيا براي ما از هر چيز ديگر پست تر بوده و مشتاق لقا الله هستيم وليكن حال كه حضرت حق خودش شخصا، مستقيما و با مهر و امضاي خود! دستور فرموده، ما مي خواهيم آنقدر زنده مانيم تا كس یارای باز شناخت ما از فسيل را همی نداشته باشد!»... ملك الموت فرمود: «!Well done، نيك است، وليكن بايد معلوم سازيد چند سال عمر همي خواهيد كه عمر دادن حساب و كتاب دارد و بيت المال نيست كه همين طور الكي و الله بختكي بذل و بخشش گردد!»
پس صوفي اول گفت: «هزار هزار كرور خروار! سال بعد در اين ملك كه ما در آنيم جمهوري اعلام شود و رياست جمهوري بيايد محمود نام. مردمان نادان وي را دروغ نسبت دهند تا آنجا كه تعداد دروغها از عدد اتمهاي موجود در كائنات فراتر رود و به شمار نيايد و صدها و بلكه هزاران ابر كامپيوتر در شمارش دروغها فك بيندازند، بدجور!... وليكن محمود كه n فن فاخر بدانستي، مانور استراتژيك انجام دهد و تمامي دروغها را رد كند و چون «راكي» از لابلاي آنان به سلامت بدر آيد! خواهم كه به تعداد آن دروغها عمر كنم.» پس ملك الموت او را عمر درخواستي بداد و گويند كه آن صوفي هنوز زنده است و هم اكنون در شميرانات به صنعت ساختمان بافي و زمين اندازي مشغول!
صوفي ديّم همی گفت: «در زمان همان محمود بين حرف تا عمل مسئولان فاصله اي است، خواهم تا به اندازه ي همان فاصله عمر كنم!» و گويند كه وي هنوز در قيد حيات باشد و Shut Down مي نشده!!
نوبت به صوفي سيم همي رسيد. او فكري كرد و گفت حال كه بحث پوز زني است و من نيز از رقم 9 دل خوشي ندارم چه بگويم كه بيشتر از اين هر دوان عمر كنم؟!... پس اينگونه آغاز كرد: «نيك دانيد كه دولت مذكور دولت نهم بود، من همي خواهم كه به تعداد خدمات دول و حكومتهاي پيش از آن عمر كنم...» و هم در اين سخن بود كه در جا صاعقه ي High Voltage بيامد و به صوفي سيّم بخورد و وي در حال به پودر زغال سنگ و ئيدروژن تبديل همی شد!
پس ملك الموت فرمود: الحق كه صوفي سيم بي دليل ميان اين دو بر خورده بود والا كيست نداند كه تخت جمشيد و حمام وكيل و فردوسي و مثنوي و مسجد شيخ لطف الله و رباعي و عمارت عالي قاپو و نانو تكنولوژي و كاروانسراي شاه عباسي و آب و برق و سنتور و گاز و تليفون و طياره و همراه اول و قطار و پول نفت و سفره و...الخ! همه از خدمات دولت نهم بوده و ديگران مدتي در اين ملك سوت زده و به آسمان نگاه كرده و رفته اند. و اينگونه صوفي سيم مقاديري هم بدهكار گرديد! تمت.
۱ نظر:
سلام
خسته نباشید
مایلم که با شما تبادل لینک داشته باشم. اگه شما هم موافقید سراب رو با نام (طنز) لینک کنید و فورا اطلاع دهید با چه نامی لینکتان کنم؟
با تشکر از همکاری شما
ارسال یک نظر